Thursday, March 09, 2006

پیش‌درآمد


تابستان سنه پنجاه وچهار، قبل از این‌که نتیجه کنکور سراسری در بیاید، دانشکده نفت آبادان قبول‌شده‌ها را اعلان کرد، و من هم در این لیست بودم. تا پلی‌تکنیک تهران نتیجه بدهد که در رشته راه وساختمانش پذیرفته باشم، و در تهران ماندنی شوم، در دانشکده نفت اسم ثبت کردم، و بنا شد از نیمه مرداد به آبادان بروم تا در کلاسهای انگلیسی شرکت کنم، که تدریس در آن دانشکده به انگلیسی بود و استادان بیشتر از امریکا

از بهار همین سال، در کوران امتحانهای نهایی دبیرستان، شروع کرده‌بودم به نوشتن سیاهه‌ای از اولین شعرهایم، و بعد زنده‌یاد شوهرخواهرم و دوست نازنینم، ارجاعم داد به کتاب بدیع وقافیه وعروض، مخصوص سیکل دوم ادبی، که این سه را یک‌جا به اختصار جمع کرده‌بود، در حد تدریس در سه سال آخر رشته ادبیات. همین کتاب به زودی شد آن یار جدا نشدنی که همه جا با من بود

تصور مسافر بودن عن‌قریب به آبادان، مهربان مادرم را به دوختن ملافه و تهیه وسایل نو نشاند، با چشم گریان، که دردانه‌اش بناست دور شود، و من را به جمع‌آوری نتهای موسیقی که بیشتر می‌نواختم، و خلاصه کردن قسمتهای پراستفاده‌تر کتاب کذایی بدیع وچه، در یک دفتر کوچک نصف قطع جیبی

چندی پیش از خواهرم خواستم چند نت موسیقی که دلم تنگشان بود در گنجینه‌ای که در تهران نزدش امانت گذاشته‌ام پیدا کند و بفرستد برایم، آن دفتر کوچک جیبی هم در بین نتها آمد، و چه خوش. گفتم تا فرصتی شود و شعرهایم را برای این ای‌-‌دیوان جمع وجور کنم، این خلاصه شده بدیع وقافیه وعروض را به تدریج اینجا بگذارم، هم ادبیات الکترونیکی شود(!) و هم شاید به درد کسی بخورد

Online dictionary at www.Answers.com
Concise information in one click

Tell me about: